وبلاگ یخی بهترین وبلاگ برای اوقات فراغت شما آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ نويسندگان سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:دانه ای کوچک, :: 16:35 :: نويسنده : محمد بیگلری
منبع:www.garashmish.lxb.ir سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:كمی بیشتر فكر كن شاید خیلی هم بی ربط نباشد, :: 16:20 :: نويسنده : محمد بیگلری
موش ازشكاف دیوار سرك كشید تا ببیند این همه سروصدا برای چیست . مرد مزرعه دار تازه از شهر رسیده بود و بسته ای با خود آورده بود و زنش با خوشحالی مشغول باز كردن بسته بود .
سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:امتحان داماد ها (طنز), :: 16:14 :: نويسنده : محمد بیگلری
زنى سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند. منبع:www.garashmish.lxb.ir دانشجویی به استادش گفت: منبع:www.garashmish.lxb.ir یه خانومی گربه ای داشت که هووی شوهرش شده بود. آقاهه برای اینکه از شر گربه راحت بشه، یه روز گربه رو میزنه زیر بغلش و 4 تا خیابون اونطرف تر ولش می کنه. منبع:www.garashmish.lxb.ir پسر کوچکی وارد مغازه ای شد، جعبه نوشابه را به سمت تلفن هل داد. بر روی جعبه رفت تا دستش به دکمه های تلفن برسد و شروع کرد به گرفتن شماره. مغازه دار متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش می داد. منبع:www.garashmish.lxb.ir سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:یک بنده خدا (طنز), :: 16:3 :: نويسنده : محمد بیگلری
یک بنده خدایی، کنار اقیانوس قدم میزد و زیر لب، دعایی را هم زمزمه میکرد. نگاهى به آسمان آبى و دریاى لاجوردی و ساحل طلایى انداخت و گفت : منبع:www.garashmish.lxb.ir سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:لیوان آب و مشکلات!, :: 15:43 :: نويسنده : محمد بیگلری
استادى در شروع کلاس درس، لیوانى پر از آب به دست گرفت. آن را بالا نگاه داشت که همه ببینند. بعد از شاگردان پرسید: به نظر شما وزن این لیوان چقدر است؟ شاگردان جواب دادند 50 گرم، 100 گرم، 150 گرم. منبع:www.garashmish.lxb.ir سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:توهم (طنز), :: 15:40 :: نويسنده : محمد بیگلری
این داستان رو دوستم برام تعریف کرده و قسم میخورد که واقعیه:دوستم تعریف میکرد که یک شب موقع برگشتن از ده پدری تو شمال طرف اردبیل، جای این که از جاده اصلی بیاد، یاد باباش افتاده که می گفت؛ جاده قدیمی با صفا تره و از وسط جنگل رد میشه!
منبع:www.garashmish.lxb.ir سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:زن و شوهر 60 ساله , :: 15:28 :: نويسنده : محمد بیگلری
زن و شوهری بیش از 60 سال با یکدیگر به این صورت زندگی مشترکی داشتند: منبع:www.garashmish.lxb.ir سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:بازمانده کشتی, :: 15:21 :: نويسنده : محمد بیگلری
تنها بازمانده یک کشتی شکسته توسط جریان آب به یک جزیره درو افتاده برده شد. او با بی قراری به درگاه خداوند دعا کرد تا او را نجات بخشد،او ساعت ها به اقیانوس چشم می دوخت،تا شاید نشانی از کمک بیابد اما هیچ چیز به چشم نمی آمد. منبع:www.garashmish.lxb.ir سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:قورباغه ی ناشنوا, :: 15:4 :: نويسنده : محمد بیگلری
چند قورباغه از جنگلی عبور می کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عمیقی افتادند. بقیه قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند گودال چقدر عمیق است به دو قورباغه دیگر گفتند که دیگر چاره ای نیست، شما به زودی خواهید مرد.
منبع:www.garashmish.lxb.ir سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:سمعک!!!!!!, :: 14:57 :: نويسنده : محمد بیگلری
مردی متوجه شد که گوش همسرش سنگین شده و شنوایی اش کم شده است… منبع:www.garashmish.lxb.ir سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:راز خوشبختی در زندگی مشترک (طنز), :: 14:52 :: نويسنده : محمد بیگلری
روزی یک زوج،بیست و پنجمین سالگرد ازداوجشان را جشن گرفتند.آنها در شهر مشهور شده بودند به خاطر اینکه در طول 25 سال حتی کوچکترین اختلافی با هم نداشتند.تو این مراسم سردبیرهای روزنامه های محلی هم جمع شده بودند تا علت مشهور بودنشون (راز خوشبختی شون رو) بفهمند. منبع:www.garashmish.lxb.ir چند وقت پیش با پدر و مادرم رفته بودیم رستوران که هم آشپزخانه بود هم چند تا میز گذاشته بود برای مشتریها ,, افراد زیادی اونجا نبودن , 3نفر ما بودیم با یه زن و شوهر جوان و یه پیرزن پیر مرد که نهایتا 60-70 سالشون بود ,, منبع:www.garashmish.lxb.ir سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:پول دود کباب, :: 14:45 :: نويسنده : محمد بیگلری
فقیری از کنار دکان کباب فروشی میگذشت. مرد کباب فروش گوشت ها را در سیخها کرده و به روی آتش نهاده باد میزند و بوی خوش گوشت سرخ شده در فضا پراکنده شده بود. بیچاره مرد فقیر چون گرسنه بود و پولی هم نداشت تا از کباب بخورد تکه نان خشکی را که در توبره داشت خارج کرده و بر روی دود کباب گرفته به دهان گذاشت. او به همین ترتیب چند تکه نان خشک خورد و سپس براه افتاد تا از آنجا برود ولی مرد کباب فروش به سرعت از دکان خارج شده دست وی را گرفت و گفت: منبع:www.garashmish.lxb.ir سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:رستوران مبتکر, :: 14:42 :: نويسنده : محمد بیگلری
یکی از غذاخوری های بین راه بر سر در ورودی با خط درشت نوشته بود: منبع:www.garashmish.lxb.ir دو شنبه 13 شهريور 1391برچسب:لباس های کثیف همسایه, :: 16:12 :: نويسنده : محمد بیگلری
زن و مرد جوانی به محله جدیدی اسباب کشی کردند. یک شنبه 12 شهريور 1391برچسب:دهقان فداکار و فانوس معروفش (+عکس و متن خاطره انگیز آن درس قدیمی), :: 23:22 :: نويسنده : محمد بیگلری
دهقان فداکار و فانوس معروفش (+عکس و متن خاطره انگیز آن درس قدیمی) پيوندها
|
|||
![]() |